مقدمه کتاب : اصلاح نژاد دام های اهلی )ژنوم، ویژگیها، گزینش و آمیخته گری)
ترجمه عباس رافت - انتشارات دانشگاه تبریز
در فصل حاضر، این موضوعات بحث میشود که در طول تاریخ معاصر چگونه علوم "ژنتیک" و "اصلاح نژاد دامهای اهلی" به همراه یکدیگر رشد پیدا کرده اند.
ژنتیک یا علم وراثت، بهدنبال یافتن جواب برای سه سئوال اساسی زیر است:
1- وراثت بر عهده کدام بخش از ساختمان سلول است؟
2- نحوه انتقال مواد ژنتیکی از نسلی به نسل دیگر چگونه است؟
3- صفات یک فرد چگونه بیان میشوند؟
در واقع هماهنگی ویژه ای بین ترتیب منطقی سه سئوال بالا و نیز جوابهایی که برای آنان در طول تاریخ نسبتا کوتاه علم ژنتیک پیدا شده است، وجود ندارد.
در بین سئوالات بالا، به سئوال دوم اول از همه جواب داده شد. پیدا کردن جواب این سئوال را باید به گریگور مندل (1822-1884) در سال 1865 نسبت داد. وی به وسیله به کار گیری یک روش ویژه و استفاده از علم آمار به این سئوال جواب داد هرچند که در دوران زندگی وی در عمل اهمیت یافتههای وی به اندازه کافی دانسته نشد. پس از وی، آگوست ویسمن در سال 1892، سلولهای جنسی[1] را از غیر جنسی [2] جدا کرد و این ایده سبب جوابگویی به سئوال نحوه انتقال مواد ژنتیکی شد. سپس در حدود سال های دهه 1900 سه گیاه شناس به نامهای هوگو دو وری، کارل کورن و اریک ون چرماک، قانون مندل را بهطور مستقل و بدون اطلاع از کارهای همدیگر، دوباره کشف کردند. مندل روی گیاهان کار کرده بود ولی در بین سالهای 1900 و 1910، لوسین کئونوت و ویلیام باتسون قانون مندل را در مورد حیوانات به کار گرفتند. از آن به بعد علم جدیدی که ویلیام باتسون (زیست شناس انگلیسی) آن را “ژنتیک “ نامید، پدید آمد.
بعدها جواب سئوال اول در طول چند مرحله پیدا شد. بین سالهای 1910 و 1920، توماس مورگان و همکاران وی، برای آنچه که مندل “فاکتورهای وراثت" نامیده بود، شکل مورفولوژیکی طراحی کردند و آن را کروموزوم نامیدند. بعدها ماهیت شیمیایی فاکتورهای وراثت مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت و در سال 1909 ویلیام یوهانسن (گیاهشناس دانمارکی)، اصطلاح "ژن" را برای این فاکتورها پیشنهاد کرد.
DNA از اواخر قرن نوزدهم شناخته شد و دانسته شد که کروموزومها در اساس از DNA ساخته شدهاند. در سال 1944 اسوالد آوری و گروه پژوهشی وی به صورت آزمایشگاهی اثبات کردند که DNA، ماده ژنتیکی را تشکیل میدهد. در سال 1953، جیمز واتسون، فرانسیس کریک و موریس ویلکینز، ساختار مارپیچ دوگانه DNA را پیشنهاد کردند و به همین سبب جایزه نوبل پزشکی سال 1962 را دریافت کردند. بنابراین به نخستین سئوال به این گونه جواب داده شد که ژن بخشی از مولکول DNA است.
جواب سئوال سوم که پیچیدهترین مورد بین سه سئوال بالا بود، آخر از همه پیدا شد. این سئوال در زمره زیست شناسی مولکولی قرار داشت که دوران طلایی آن از سالهای دهه پنجاه آغاز شد.
در سال 1941، سه زیست شناس آمریکایی به نامهای جرج بیدل، ادوارد تیتوم و جوزالدربرگ اثبات کردند که رابطهای دقیق و مستقیم بین یک ژن و یک آنزیم در سلول وجود دارد (جایزه نوبل سال 1958). امروزه می دانیم که مفهوم "یک ژن، یک آنزیم" میتواند همه پروتئینها، یعنی پروتئینهای آنزیمی، پروتئینهای ساختاری و غیره، را در برگیرد.
در ابتدای سالهای دهه 60 میلادی، فرانسوا ژاکوب، زک مونود و آندره لووف نخستین دانشمندانی بودند که سازوکار مولکولی بیان و تنظیم وظایف ژن را پیشنهاد کردند که قسمت بسیار مهم یافتههای آنان نسخه برداری DNA به اسید ریبونوکلئیک پیک (mRNA) بود (جایزه نوبل پزشکی 1965). سپس مارشال نایرنبرگ و همکاران وی دریافتند که چگونه اطلاعات موجود در ژن برای ساخت یک پروتئین ویژه از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. آن ها کشف کردند که در عمل یک کد ژنتیکی جامع وجود دارد که در تمامی موجودات زنده اعم از حیوان و گیاه، یکسان است (جایزه پزشکی 1968).
پاسخ به سئوال سوم را به این گونه نیز میتوان ارایه کرد: ژنها به وسیله کدهای ژنتیکی، دستور ساخت پروتئینها یا مولکولهای اصلی حیات را صادر میکنند.
مدل سازی تفصیلی کروموزوم نشان میدهد اجزا آن چگونه در کنار یکدیگر سازمان دهی شدهاند.
در سالهای دهه70 میلادی، علم زیست شناسی و ژنتیک مولکولی وارد مرحله تازهای شد یعنی مجموعهای از روشهای آزمایشگاهی و ابزارهایی ایجاد شدند که به وسیله آنان امکان "دستکاری" DNA فراهم شد. این پیشرفتها در علوم "ژنتیک" و "ژنومیک" به نتایج بسیار مهمیدر حوزههای مختلف شد که مورد توجه جامعه قرار گرفت.
ایجاد موجودات تراژن، یا ترازیست یا تراریخته[3]: به معنی ایجاد نوعی از موجودات زنده که دارای ژنهای یک گونه دیگر است. این امر افقهای تازه ای را فراروی زیست فناوری باز کرد. زیست فناوری های نوین امکان به وجود آوردن موجودات تغییر یافته ژنتیکی را فراهم ساختند. از جمله آنها میتوان به تولید یکسری باکتریها، مخمرها و حیوانات اهلی اشاره کرد که قادرند پروتئینهای انسانی مورد استفاده به عنوان دارو یا حامل واکسنها را به سرعت تولید کنند.
دستیابی به حیوانات ترانسژنیک یا تراریخته هزینه بر و بسیار دشوار است. در این مورد، همانند سازی سوماتیک (همسانه سازی) یا فن آوری تولیدمثل غیرجنسی به کمک میآید و چشم اندازی را برای تکثیر حیوانات تراریخته فراهم میسازد. در حیطه علوم زیستی، دستیابی به موجودات کلون شده که مشهورترین مثال آن گوسفند دالی در سال 1996بود، این اصل را زیر سئوال برد که امکان ندارد بتوان در سلولی که خودش پیش از این تمایز یافته، تمایز یابی جدیدی به وجود آورد.
در سال 1974 کشف شد که در ژن موجودات یوکاریوت بخشهایی به نام اگزونهای کد کننده و اینترونهای غیرکد کننده وجود دارند که این کشف، مفهوم ژن تکه تکه یا ژن گسسته را پایهگذاری کرد. بنابراین اصل "یک ژن–یک آنزیم" یا "یک ژن–یک پروتئین" مورد بازنگری قرار گرفت. امروزه میدانیم که یک ژن خاص، میتواند پروتئینهای متفاوتی را کد کند.
دستکاری DNA (کلونکردن، توالییابی و غیره) امکان بررسی پلی مورفیسم یا چندشکلی آن را فراهم ساخت. پیش از این، چند شکلی DNA را از روی چند شکلی پروتئینها برآورد میکردند. دستکاری DNA تشخیص هویت ژنتیکی (انگشت نگاری ژنتیکی) را در گونههای مختلف و نیز انسان فراهم ساخت. همچنین ثابت شد که بخش بزرگی از DNA هسته (90 تا 95 %) از توالی (سکانس) های غیرکد کننده تشکیل شده است.
توالییابی به کمک دستگاههای خودکار موجب آشکار سازی چند صد ژنوم کامل از میکروارگانیسمها، گیاهان و جانوران دربرگیرنده حیوانات اهلی و ژنوم انسان در سال 1989 انجام شد.
پیش از این کشف، در علم پزشکی تنها راه ارزیابی خطر حامل بودن بیماری های ژنتیکی درنوزاد تازه به دنیا آمده، تنها بررسی شجره خانواده بود. امروزه آنرمالی یا ناهنجاری ژنتیکی– جهشهایی که موجب بیماریهای ژنتیکی میشوند مانند موکوویسیدوز[4]- بدون اینکه مسائل اخلاقی پیش آید، به خوبی تشخیص داده شده و ردیابی میشوند. همچنین درمان این بیماریها مورد توجه قرار گرفت به این صورت که با انتقال ژن، یک ژن “اصلاح کننده" وارد سلولهای بافت بیمار میشود و در نتیجه ژن عامل بیماری با ژن سالم تعویض میشود. با وجود دشواری های زیادی که فرا روی این روش درمانی وجود دارد، یافتن راههای درمانی مبتنی بر ژنتیک سوماتیک، امیدهای فراوانی را برای درمان بیماریهای ژنتیکی ایجاد کرده است و زمینه پژوهشهای بسیار جالبی در آینده خواهد بود.
3- ژنتیک و دامپروری: از زمان کارهای بک ول تا گزینش ژنومی
اگر مدت زمان سپری شده بین آغاز دامپروری به وسیله بشر و انجام گزینش مصنوعی (چند هزار سال) در نظر گرفته شود، میتوان گفت که توسعه ژنتیک به عنوان یک علم در طول تاریخ، پدیده نسبتا تازه ای بوده و مدت زمان زیادی از آن سپری نشده است.
کارهای مندل نقطه آغازین نگرش تازه به موجودات زنده بود. به این مفهوم که نه تنها پژوهشهای وی، یک فرد از موجودات زنده را مورد توجه قرار داد بلکه مجموعه ای از افراد یا جمعیت را نیز بررسی کرد که صفات آنان از قانون های آماری پیروی میکردند. همچنین، در آغاز سده بیستم، ژنتیک جمعیت به کمک قانونهاردی وینبرگ به عنوان یک شاخه علمی ابراز وجود کرد. هاردی وینبرگ در سال 1908 تئوری خود را گسترش داد.
" ژنتیک کمی" شاخهای از علم ژنتیک است که روی اصول مشابهی از ژنتیک مندلی، احتمالات و ژنتیک جمعیت بنا شده است. تفاوت ژنتیک کمی از ژنتیک جمعیت در موضوع مورد مطالعه آن است. به این معنی که ژنتیک کمی رابطه بین صفاتی با تنوع پیوسته (مانند عملکرد تولیدی دامهای اهلی) و مواد وراثتی را بررسی میکند. ژنتیک کمی امروزه پایه تئوری و اساسی اصلاح ژنتیکی دام ها و گیاهان را تشکیل میدهد.
توسعه ژنتیک کمی به عنوان یک شاخه علمی به سالهای دهههای سی و چهل میلادی برمیشود. در واقع در سال 1937 دانشمند امریکایی به نام لاش با گردآوری و جمع آوری سنتز تحقیقات متخصصان آمار و ریاضی مانند فرانسیس گالتون، رونالد فیشر، سویل رایت و کارل پیرسون، کتاب مرجع خود به نام طرحهای اصلاح نژاد دام را منتشر کرد. در این کتاب تئوری کلی اصلاح ژنتیکی دامهای اهلی، بهکار گیری این اصول در انتقال ژنتیکی صفات تولیدی و نیز برآورد ارزش ژنتیکی والدها و اثرهای گزینش بیان شدند. این کتاب بسیار تاثیرگذار بوده و پایه بسیاری از پیشرفتهای شگرف در برنامههای گزینش شد. علاوه بر اینها، لاش اقدام به تربیت نسلی از متخصصان ژنتیک کرد که در انتشار کارهای وی سهیم بودند.
پیش از این دوران، نتایج پژوهشهای ژنتیک در دامپروری تاثیر زیادی نداشت و این موضوع به دلیل عدم علاقمندی دامپروران به موضوع ژنتیک نبود، بلکه متخصصان ژنتیک روشهای عملی را به آنان پیشنهاد نمیکردند. با وجود این، از قدیم نژادهایی از حیوانات اهلی وجود داشتند که گزینش روی آنها انجام میشد و در برخی از موارد گزینش به کمک رکورد برداری از عملکرد بود. در واقع نخستین اتحادیه دامپروری برای رکوردگیری تولید شیر گاو در سال 1895و در دانمارک تشکیل شد. این اتحادیه در سال 1907 در فرانسه در منطقه پی دو کوگس[5] تشکیل شد.
پیشتر یعنی در قرن هجدهم، یک دامپرور انگلیسی به نام رابرت بک ول (1725-1795) تلاش کرد تا روشهای جدید گزینش را بهکار گیرد و موفقیت وی سبب افزایش انگیزه بسیاری از رقیبان وی در کشور و جهان غرب در زمینه اصلاح نژاد دام شد. بنابراین بک ول به عنوان پیشگام اصلاح دام شناخته شد. وی از همخونی برای گزینش گاوهای نر و قوچها استفاده میکرد و آنان را به دامپروران دیگر اجاره میداد ولی حق آزمایش کردن نتاج را برای خود محفوظ میداشت. بنابراین او را میتوان مبتکر کنترل نتاج به صورت تجربی نامید. همچنین وی اولین فردی بود که شروع به ثبت کتاب شجره کرد و در اصل، چند نژاد اسب، گاو و گوسفند از جمله گوسفند دیشلی[6] را ایجاد کرد.
کارهایی که بک ول انجام داد سبب شد که در اروپا کتابهای شجره شناسی ایجاد شود و نخستین کتابهای شجره شناسی (تبارنامه) در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم پدیدار شدند. به دلیل همین کارهای انگلیسی ها، بسیاری از نامهای هرد بوک، فلاک بوک و استادبوک[7] به ترتیب برای تبارنامه های گاو، گوسفند و اسب برحسب گونه حیوان مورد نظر شکل گرفتند. همزمان با آغاز پدیدار شدن نژادها، استانداردهای ویژه هر کدام تعریف شدند.
پس از فعالیتهای لاش و وقوع جنگ جهانی دوم، ژنتیک کمی پیشرفت زیادی کرده و به دلیل انتشار کتاب دوگلاس فالکونر به نام آشنایی با ژنتیک کمی بسیار پربار شد. این کتاب در سال 1974 به زبان فرانسه نیز ترجمه شد. کارآیی ژنتیک کمی بهوسیله عوامل زیر بسیار توانمند شد: نقش تعیین کننده دانش رایانه (کامپیوتر)، توسعه ثبت عملکرد و بهکارگیری تلقیح مصنوعی و انجماد اسپرم در گاو که بدون کاهش زیاد در باروری برای نخستین بار در سال 1949 انجام گرفت.
تا به امروز، روشهای ژنتیک کمی روی صفات کمی بهکار گرفته شده و برای این منظور از مدل پلی ژنی (چندژنی) استفاده شده است. این صفات دارای تغییرات (تنوع) پیوسته بوده و تظاهر آنان از محیط تاثیر می پذیرد و به وسیله تعداد زیادی ژن کنترل میشوند. بخش بزرگی ازی از این ژنها به صورت انفرادی شناسایی نمیشوند و هر ژن اثر بسیار کوچکی دارد. این روشها همچنین روی صفاتی با ساز و کار ژنتیکی ساده تر، که بهوسیله یک جفت الل ژن کنترل میشوند، بهکار می روند. این صفات را عموما صفات کیفی مینامند – یا بهتر است که از اصطلاح صفات غیر کمی در اینجا استفاده شود - و در صورتی که از نظر دامپروری مهم تلقی شوند، اصلاح ژنتیکی روی این صفات نیز انجام میشود. از دهه90 میلادی، هدفها، روشها، زمینهها و اصلاح ژنتیکی دامهای اهلی بهدنبال پیدا کردن جهشهایی است که همراهی فنوتیپ را با ژنوتیپ نشان دهد و این پژوهشها هنوز ادامه دار هستند.
موضوعات مورد علاقه بهشرح زیر هستند:
- صفات کاربردی، برای مثال مورفولوژی و صفات عملکردی (مقاومت به ورم پستان، ماندگاری، باروری و غیره) در گاو شیری
- صفاتی که به کیفیت محصولات دامی مربوط میشوند، مانند کیفیت گوشت یا توانایی پنیر سازی از شیر
- ساز وکار ژنتیکی حساسیت به عوامل بیماری زا، برای مثال اسکراپی در گوسفند
درباره موضوع پژوهشی رابطه بین ژنتیک و مدیریت دامهای اهلی، اینرا[8] (موسسه ملی پژوهشهای کشاورزی فرانسه)[9] یک شبکه مطالعات ژنتیکی و سازگاری دامی را ایجاد کرده است.
در زمینه برآورد ارزش ژنتیکی، پیشرفت عمده ای که در طول سالهای 1990 الی 2014 رخ داد، رواج بهکارگیری روش "بهترین پیش بینی کننده نااریب خطی(BLUP) مدل حیوانی" بود که برای نخستین بار در اسب مورد استفاده قرار گرفت و از سال 1985 به بعد توسعه پیدا کرد.
همان طور که پیش تر گفته شد در میان فن آوریهای تولیدمثل، همانندسازی سوماتیک به صورت فعال یا بالقوه دارای ارزش بسیار زیادی است که میتوان از آن در انتشار دام های برتر در گله های مردمی و حفظ ذخایر ژنتیکی بهره برد. در این زمینه، اولین برنامههای ملی حفظ نژادهای در حال انقراض در اواسط سالهای دهه هفتاد میلادی اجرا شدند که حمایت مالی آن را وزارت کشاورزی برعهده داشت. در اواخر سده بیستم، تعداد برنامههایی که برای حفاظت از نژاد به اجرا درآمد، زیاد شد و کمک مالی زیادی دریافت شد زیرا نگرانیهای بین المللی نسبت به حفظ تنوع زیستی افزایش پیدا کرده بود.
در زمینه دامپروری، پیشرفتهای ژنومیک و ابزارهای مورد استفاده در آن، از پژوهشهای بسیار زیادی که روی انسان و موش انجام گرفته، بهرههای فراوانی برده است. بررسی ساختار ژنوم حیوانات اهلی از اوایل سالهای 90 میلادی با ایجاد نقشه ژنتیکی گونههای اصلی (ژنومیک ساختاری) آغاز شد. این روش در اواخر دهه نود میلادی با مطالعه بیان مجموعه ژنها و نحوه تنظیم آنها (ژنومیک عملکردی و بیان ژنوم) کامل شد. به این معنی که ویژگیهای چند شکلی DNA که مسئول تغییرات فنوتیپی است مشخص شد. در فرانسه انجام کارهای پژوهشی لازم توسط اینرا روی ژنومیک حیوانات اهلی به تغییرات زیاد و سرمایه گذاری قابل توجه نیاز داشت که در قالب همکاری با کنسرسیوم اروپایی به انجام رسید. این پژوهشها به تکامل مفاهیم ژنتیک کمی منجر شدند. اصل مدل نامتناهی[10] سده بیستم با پدیدار شدن کیو تی ال[11] یا مکانهای ژنی دارای اثر کمی) زیر سئوال رفت زیرا موضوع کیو تی ال این فرضیه را مطرح کرد که ژنهای مرتبط با صفات مورد علاقه در دامپروری را می توان به کمک نشانگرهای ژنوم و بهطور خودکار بدون نیاز به ثبت فنوتیپ شناسایی کرد. تشخیص نشانگرهای ژنتیکی چند زمینه کاربردی را فراروی محققان گشود: تشخیص هویت افراد و کنترل فرزندان، توانایی ردیابی محصولات دامی، تشخیص و کنترل ناهنجاریهای ژنتیکی و در نهایت گزینش به کمک مارکر (نشانگر[12]). افزون بر استفاده معمول از اطلاعات "عملکرد" و “شجره”، استفاده از گزینش به کمک نشانگر سبب میشود که سرعت پیشرفت ژنتیکی افزایش پیدا کند. در برخی از برنامههای اصلاح ژنتیکی گاوهای شیری، استفاده از گزینش به کمک نشانگر آغاز شده است ولی بدون شک علت اصلی محدود بودن استفاده از این روش هزینه بالای آن است.
درنهایت، پیشرفتهای روزافزون علوم و تکنیکهای مختلف در زمینه داده پردازی، اندازهگیری، انفورماتیک و الکترونیک، نقش عمده ای در جنبه تکنیکی گزینش ایفا میکنند و سبب میشوند پیشرفت های شگرفی در کار با حجم بسیار زیادی از دادهها و ارتباط دادن شبکه نتایج فراهم شوند.
جدول صفحه بعد، مراحل اصلی تاریخچه ژنتیک پایه (سمت راست) و نکات برجسته اصلاح ژنتیکی دامهای اهلی را با سه دوره کلیدی در فرانسه و در اروپا (سمت چپ جدول) نشان میدهد: سده نوزدهم، سالهای دهه 60 میلادی و دوره آغازین هزاره سوم. هم گام شدن دو بخش اساسی ژنتیک، یعنی ژنتیک جمعیت و ژنتیک کمی، ایجاد نژادها و رشد کتابهای شجره شناسی، ثبت عملکردها، تلقیح مصنوعی با اسپرم مایع و منجمد، سازماندهی و قانون گذاری برای گزینش دام و استفاده از رایانه، عناصر اصلی افزایش کارآیی اصلاح ژنتیکی در اواخر سده بیستم شدند. امروزه، کاربردهای ژنومیک نیز وارد میدان شدهاند که با وجود هزینه بالا و دشواری پذیرش در جامعه، جهش زیادی دراصلاح ژنتیکی دامهای اهلی محسوب میشود.
تعداد 9 راس گاو ماده نژاد هلشتاین که از سلول پوست یک حیوان بالغ همسانه سازی شدهاند.
چند هزار سال پیش از میلاد مسیح: آغاز دامپروری مراحل اصلی علم ژنتیک مراحل اصلی اصلاح نژاد دامهای اهلی |
||
|
|
اواخر سده هجدهم: پژوهشهای بک ول، تشکیل اولین تبارنامهها (شجره) در انگلستان |
|
1800 |
|
1865: مندل، قانون وراثت 1890: ویسمن، تمایز سلول جنسی و غیرجنسی |
|
در قرن نوزدهم: تکوین کتابهای شجره شناسی (تبارنامه) و ایجاد نژادها |
|
|
1895: اولین سندیکای کنترل تولید شیر در دانمارک
|
1900: کشف دوباره قانون مندل 1908: قانونهاردی واینبرگ و آغاز ژنتیک جمعیت |
1900 |
1907: اولین سندیکای کنترل تولید شیر در فرانسه، کنترل عملکرد حیوانات گوشتی در دانمارک |
1900-1910: بهکارگیری قانون مندل در دام |
1910 |
|
1910-1920: تئوری کروموزومی مورگان |
1920 |
|
|
1930 |
تلقیح مصنوعی گاو وگوسفند در مقیاس وسیع در روسیه 1937: لاش و آغاز ژنتیک کمی |
1941 «یک ژن - یک آنزیم» |
1940 |
|
1944 DNA و مواد وراثتی |
|
|
|
|
1949: انجماد اسپرم گاو در انگلستان |
1953: واتسون کریک مارپیچ دوگانه DNA |
1950 |
|
در سالهای دهه 1960 ترجمه DNA به اسید ریبونوکلئیک 1966: کد ژنتیکی بهوسیله نایرنبرگ و کول |
1960 |
1960: فالکونر، سنتز[13] فرضیههای ژنتیکی کمی 1966: قانون دامپروری فرانسه |
1970: آغاز ژنومیک |
1970 |
اولین برنامههای ملی محافظت از نژادهای در حال انقراض |
|
1980 |
1981: تولد اولین حیوان دستکاری شده از نظر ژنتیکی |
1989: آغاز توالییابی ژنوم انسانی |
|
|
|
1990 |
تعمیم یافتن BLUP مدل حیوانی آغاز بهکارگیری ژنومیک در دامپروری: نقشه ژنتیکی، چند شکلی DNA، نشانگر مولکولی 1996: تولد گوسفند دالی |
ژنتیک درمانی سلولهای سوماتیک 2003: پایان پروژه ژنوم انسان
2005: توالییابی خودکار با استفاده از تراشههای اسنیپ[14] با تراکم بالا، توسعه ابزارهای بیوانفورماتیک
مطرح شدن شاخه جدیدی از علوم ژنومی و بیان ژن: ترانسکریپتوم، پروتئومیک، متابولومیک
2010: امکان دسترسی به اطلاعات فنوتیپی ترکیبات شیر
2011: توسعه تراشههای DNA با تراکم زیاد
پژوهش روی جنبههای اپی ژنتیک |
2000
2010 |
اهداف و معیارهای تازه گزینش پیدا شدن چشم اندازهای تازه در سایه QTL و آغاز گزینش به کمک نشانگر
2004: انتشار نخستین نقشه ژنتیکی گاو (نژاد هرفورد)
2006: تجدید نظر در قانون دامپروری فرانسه 2008: گزینش به کمک نشانگر با استفاده از اسنیپ، اسپرم تعیین جنسیت شده 2009: قانونی شدن انتشار اسپرم گاوهای نر ممتاز ، تنها با استفاده از شاخص ژنومی و بدون آزمون نتاج در سه نژاد مهم گاو شیری فرانسه
2010: گذر از مرحله گزینش به کمک نشانگر به مرحله گزینش ژنومی
2011: آغاز گزینش ژنومیدر دامهای ماده سه نژاد مهم گاوهای شیری تشکیل جمعیت مرجع چند نژادی برای گاوهای شیری و گوشتی [15]
2012: گزینش ژنومیدر گاو نژاد براون به کمک همکاریهای بین المللی (کنسرسیوم اینتر ژنومی) |
[1] Germinal
[2] Somatic
1 Transgenesis
[4] Mucoviscidose
[5] Pays de Caux
[6] Dishley
[7] Herd book, Flock Book ,Stud-Book
[8]INRA
[9] به دلیل اهمیت دادن به پژوهشهای محیط زیست، از سال 2020 کلمه محیط نیز به نام این موسسه اضافه و در نتیجه موسسه ملی تحقیقات کشاورزی و محیط زیست فرانسه INRAE نامیده شد. این موسسه را میتوان یکی از بزرگترین نهادهای پژوهشی کشاورزی در دنیا در نظر گرفت که با بودجه دولتی فعالیت میکند (مترجم).
[10] مدل تئوری نامتناهی (نامحدود): به مدلی گفته میشود که در آن فرض میشود یک صفت به وسیله تعداد زیادی جایگاه ژنی کنترل میشود و آن ها به طور همزمان از تعداد زیادی از عوامل محیطی تاثیر می پذیرند. البته چنانکه گفته شد این مدل، تئوری است و گرنه میدانیم که حجم اطلاعات ژنتیکی موجود در سلول محدود است (مترجم)
[11] Quatitative Trait Locus (QTL)
[12] Marker Assisted Selection (MAS)
[13] منظور از سنتز آن است که درباره یک موضوع علمی تز هایی مطرح شده و در مقابل آنها آنتی تزهایی بیان میشود. در نهایت از تقابل تز و انتی تز، به یک نتیجه گیری کلی تحت عنوان سنتز ایده ها و نظرات می رسند. م
[14] SNP
[15] GEMBAL