زئوتکنیک

زئوتکنیک

مطالب علمی، آموزشی و تحلیلی درباره دامپروری و علوم جانوری
زئوتکنیک

زئوتکنیک

مطالب علمی، آموزشی و تحلیلی درباره دامپروری و علوم جانوری

چالش های دامپروری کشور - لزوم حمایت بیشتر از پرورش نشخوارکنندگان در ایران

چالش های دامپروری کشور

 

لزوم حمایت بیشتر از پرورش نشخوارکنندگان در ایران

 

 

دکتر عباس رأفت

آدرس:  تبریز - بلوار 29 بهمن- دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی - گروه علوم دامی

     کد پستی 5166616471 تلفن 2029 339 0413

Fax 4133356004

Email: RAFATA    @TABRIZU. AC.IR       Email2: abbasrafat      @hotmail  .com

 

تعریف و تفسیرهای زیادی از کلمه فرهنگ (culture)  شده  و 15-20 تعبیر در مورد آن وجود دارد. یکی از این تعریف ها را شاید بدین گونه بتوان بیان نمود که فرهنگ، برخاسته از توانمندی های جغرافیایی و آب و هوایی هر مردم است. بعبارت دیگرمردم هر کشور از هر راهی که زندگی روزمره خود را بگذرانند بتدریج این موضوع در همه جوانب زندگی رسوخ کرده و تبدیل به بخشی ازفرهنگ آن منطقه خواهد شد و آثار آن در تمامی جنبه های زندگی نمود پیدا خواهد کرد. مثلا جماعتی را در نظر بگیرید که شغل اصلی آن کشت گندم باشد و قابلیت های کشت این محصول در آن منطقه وجود داشته و دارای مزیت های نسبی از این لحاظ باشد. بتدریج و در طول زمان، آداب و رسومی در بین این مردم شکل می گیرد که بنوعی با گندم در ارتباط است: غذا، تکنولوژی های مربوطه، تجارت، جشن ها،  آیین های مردمی و از این قبیل موارد که در مجموع گفته می شود فرهنگ آن ملت با کشت گندم عجین شده است. با این مقدمه می خواهیم این سئوال را مطرح کنیم که فرهنگ غذایی ما ایرانیان در طی 60 سال گذشته دچار چه تغییراتی شده است و این تغییرات چقدر با خصوصیات آب و هوایی کشور ساز گار بوده است؟ ارز ناشی از فروش نفت به چه میزان بالاجبار صرف واردات محصولاتی شده است که خودمان تولید کننده آن نبوده ایم. چه سهمی از نهاده های دامی (عمدتا ذرت و کنجاله سویا) که در صنعت مرغداری مصرف می شود در داخل کشور تولید می گردد؟  لاین های تجارتی طیور که محصول پیشرفت های شگرف در حوزه علم ژنتیک واصلاح طیور بوده است، چقدر ارزبری دارند؟ تقلید صرف از فرهنگ غربی در خصوص مصرف محصولات مرغ صنعتی طی 60 سال گذشته چه بر سر اقتصاد ما آورده است؟

بعد از انقلاب کشاورزی یا انقلاب سبز که در سالهای 1960میلادی در جهان اتفاق افتاد تولید بخش کشاورزی و من الجمله غلات و بقولات افزایش قابل توجهی پیدا کرد و یکی از راههای مصرف این همه غلات، توسعه دادن پرورش حیوانات تک معده ای شامل طیور صنعتی بود تا بدین وسیله غلات انبوه تولیدی که مستقیما نمی توانست در جوامع پیشرفته از نظر کشاورزی بمصرف غذایی انسان برسد ابتدا به گوشت تبدیل شده و سپس توسط انسان مصرف شود. در واقع حیوانات تک معده ای واسطه ای شدند تا غلات انبوه تولید شده ناشی از پیشرفت های کشاورزی بعد از جنگ جهانی دوم به غذای خوشمزه ای نظیر مرغ سوخاری های و مرغ گریل ها درآید و بمصرف برسد.  یعنی پرورش طیور صنعتی راهی بود تا مقدار زیادی از غلات را به غذای انسان و مهمترین بخش ان پروتئین حیوانی تبدیل کند. حال سئوال این است که آیا شرایط کشور ما هم بعد از جنگ جهانی دوم این گونه بود؟ آیا تولید دانه ذرت و کنجاله سویا در ایران بحدی زیادی افزایش پیدا کرد که ما هم مجبور به توسعه مرغداری های صنعتی شویم و بدین وسیله ذرت و کنجاله های تولید داخلی را به گوشت مرغ تبدیل کنیم؟! انتقادی که به این روند در کشور ما وارد است این است که تقلید کورکورانه توسعه بخش پرورش طیور آیا با توسعه کشاورزی صنعتی در ایران سازگار و همگام بوده است؟ جایگاه "مرغ های صنعتی" در فرهنگ غذایی ما چیست و چگونه باید باشد؟ مشکل ارز بری تولید طیور صنعتی در ایران، به دولت خاصی هم بر نمی گردد بلکه می خواهیم یک نوع "فرهنگ غذایی وابسته به ارز نفت " را بررسی کنیم که طی 60 سال گذشته بر ما مستولی شده و باید گفت که تا بدینجا "کار از کار گذشته است". متاسفانه ذایقه مردم بحدی تغییر یافته که هم اکنون اگر کسی مطرح کند که در شرایط فعلی "مصرف مرغ و تخم مرغ صنعتی در کشور ناسازگار با اقتصاد ملی است " این سخن شوک آور تلقی می شود. فرهنگ ما طی نیم قرن گذشته از مصرف غذا های مبتنی بر غلات و بقولات و اندکی گوشت قرمز به سمت مصرف گوشت مرغ و تخم مرغ صنعتی تغییر پیدا کرده است.  در سال گذشته حدود 16 میلیون قطعه مرغ بعلت آنفلوآنزای مرغی حذف شد که منجر به گرانی قیمت تخم مرغ  شده و بعنوان یکی از مشکلات اجتماعی اقتصادی مهم بروز کرد. در این گفتار می خواهیم سهم صنعت مرغداری در کل نظام دامپروری کشور و مصرف پروتئین حیوانی را بررسی کنیم. در بررسی آماری مشاهده می گردد که نرخ رشد مصرف گوشت مرغ و تخم مرغ در مقایسه با گوشت قرمز در طی برخی بازه های زمانی بیشتر بوده است. سئوال اینجا است که افزایش نرخ رشد مصرف گوشت مرغ چقدر متناسب با توانمندی های بومی کشور بوده است؟

 

نگاهی به اخبار مرتبط با موضوع بحران صنعت مرغداری نشانگر آن است که مشکل دیرینه ای در این خصوص وجود دارد که بایستی مورد توجه متخصصین دامپروری کشور قرار گیرد:

·         " فارس : رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی ایران گفت: در سال گذشته و امسال ۲۵۰۰ میلیارد تومان خسارت به صنعت مرغداری کشور بر اثر آنفلوانزا وارد شده است."

·         گزارش رادیو چین از "بحران مرغ در ایران" پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :رادیو چین در گزارشی تحت عنوان " بحران مرغ در ایران" به بررسی افزایش بی سابقه قیمت ایم محصول در کشورمان پرداخت و اعلام کرد: جهش بدون دلیل بهای مرغ در ایران و افزایش تقاضای مردم تبدیل به یک بحران تازه با ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده است.

·         ""وقتی قیمت تخم مرغ بنای افزایش را در بازار گذاشت، مردمی که به تورم و رشد ناگهانی قیمت برخی اقلام عادت کرده بودند، این اتفاق را نیز در کنار دیگر مصیبت های تورمی گذاشتند. زیر سایه عدم اطلاع رسانی در خصوص این بیماری حتی کمپین هایی برای نخریدن تخم مرغ این سو و آن سو به راه افتاد در حالی که هر تلاشی در این وضعیت بی نتیجه بود.(دنیای اقتصادی 18دی96)".

·         مرور روزنامه های منتشر شده در سال 1350 نشان می دهد داستان تخم مرغ داستان تازه ای نیست. دهم آبان ماه سال 1350 ، تیتری با این مضمون در صفحه اول روزنامه کیهان خودنمایی می کند؛ " مگر مرغ ها اعتصاب کرده اند که تخم مرغ پیدا نمی شود؟"

 

راه حل اول: راه حل اول بالا بردن بازده تولید در صنعت مرغداری کشور است. به بیان دیگر بایستی فاصله زیاد میانگین ضریب تبدیل غذایی در جهان و ایران کم شود. اگر تولید اقتصادی در این بخش انجام پذیرد حتی با واردات اقلام اصلی نهاده های طیور، مشکلی پیش نخواهد آمد. اشکالی ندارد که کشور نهاده های دامی، دارو، تجهیزات مرغداری  و لاین طیور را از کشور های خارجی وارد کند و خودش دارای چنان کارآمدی در پرورش طیور باشد که با استفاده از امکانات محلی از قبیل انرژی و کارگر ارزان در ایران، محصولی تولید کند که بتواند علاوه از تامین نیاز داخلی، صادرات نیز داشته باشد. سئوال این است که آیا صنعت مرغداری ایران چقدر می تواند به این هدف دست یازد؟  ضریب تبدیل غذایی (کیلو گرم غذای مصرفی مرغ بازای تولید یک کیلوگرم وزن زنده مرغ گوشتی یا یک کیلو گرم تخم مرغ) در صنعت مرغداری کشور چقدر است و با میانگین کشور های پیشرو چقدر فاصله دارد؟ در ژنتیک و اصلاح نژاد طیور که در انحصار چند کمپانی بزرگ بین المللی است چقدر ارز بری دارد؟ در لاین های جدید طیور، چقدر تمرکز بر استفاده از مواد خوراکی شده است که در جهان سوم تولید می شود؟ بعبارت دیگر متخصصین تغذیه دام، آیا این امکان را دارند که طیور تجارتی را با استفاده از خوراک های بومی منتج از کشاورزی ایران پرورش دهند؟  مطالعات و گزارش هایی که در این باره منتشر می شود نشانگر آن است که علی رغم ارزان بودن انرژی و نیروی انسانی در ایران، بهره وری تولید ات طیور صنعتی بحدی نیست که صادرات سودآور و پایداری را نصیب کشور نماید یا نیازهای داخلی را تامین کند. کشور هایی مثل برزیل به مدد کارآمدی صنعت پرورش طیور، توانسته اند حتی با واردات بخشی از مواد اولیه مورد نیاز، صادرات خوبی داشته و بعنوان منابع پیشرو در ارایه محصولات پروتئینی در جهان مطرح شوند. بنابراین راه حل اول این است که با افزایش بهره وری، کنترل بیماری ها، رعایت استاندارد های لازم برای صادرات، بهبود ضریب تبدیل غذایی و بازاریابی مصرف داخلی را تامین کنیم و گاهگاهی نیز در اندیشه صادرات باشیم. اما برای این راه حل چقدر اراده وجود دارد؟! موانع پیشرو کدام ها است؟ بحران خشکسالی و مسئله آب در کشور چقدر با این موضوع در ارتباط است؟ کدام استان ها در کشور می توانند برای این صنعت آینده خوبی داشته باشند؟ مزیت نسبی استان های مختلف در این باره چیست؟ یکی از چالش های کشور این است که ارز نفتی که با این همه زحمت وارد کشور می شود صرف واردات یکسری از نهاده های دامی می شود که در صنعت مرغداری با بهره وری پایین هدر می رود.

بنا بر آمار فائو در سال 2016  ایران نهمین کشور دنیا از لحاظ تولید تخم مرغ و هشتمین از لحاظ تولید گوشت مرغ بوده است (شکل 1 و 2 ). بنابراین سرمایه گذاری های زیادی در صنعت مرغداری کشور چه از بلحاظ منابع و تجهیزات و چه بلحاظ اشتغال و نیروی انسانی متخصص شده است ولی بایستی وزرات کشاورزی حمایت خود از بخش مرغداری صنعتی را منوط به بالا بردن بازده آنها بکند. برای مثال منحصرا از واحد هایی حمایت بعمل آید که ضریب تبدیل غذایی در مرغ گوشتی در انها به میانگین جهانی ( از 2.2 کیلوگرم فعلی به 1.7 کیلو گرم میانگین جهانی) نزدیکتر باشد.

 

راه حل دوم: برگشت به فرهنگ غذایی ایرانی و بنوعی اتخاذ یک نوع فرهنگ غذایی که مبتنی بر قابلیت ها و استعداد های جغرافیایی-کشاورزی کشور باشد:

توانایی های کشور بلحاظ تولیدات کشاورزی و دامپروری چیست؟ این سئوال را بپرسیم که مزیت نسبی کشور ما در تولید چه محصولی است تا توسط آن به تولید ناخالص ملی بیافزاییم؟ چنانکه مثلا ژاپن را با سونی، فرانسه را با پژو  و آلمان را با بنز می شناسیم، ایران را با کدام کالا معرفی کنیم؟ در بخش دامپروری، مزیت نسبی کشور تولید چه محصولی است؟ خصوصیات جغرافیایی و آب و هوایی کشور بیشتر با پرورش کدام دام ها ساز گار بوده است؟ برای جواب به این سئوال بد نیست نگاهی به تاریخ شود. در این خصوص با مراجعه به منابع تاریخی مشاهده می گردد که قابلیت های دامداری و دامپروری در کشور ما مناسب بوده است که بنوعی در فرهنگ ما نیز رسوخ پیدا کرده است چنانکه در جهان شهرت قالی ایرانی برخاسته از همین فرهنگ دامپروری بوده است. مثال هایی از پیشینه دامپروری در ایران را ذیلا مرور می کنیم: "علاوه بر کشاورزی، یکی دیگر از پایه‌های اقتصاد داخلی ایران عصر صفوی دامداری بود. فعالیت‌های دامداری توسط دهقانان یا چادر نشین‌ها صورت می‌گرفت. جان فوران جمعیت شبانکاره(دام پرور) ایران در عصر صفوی را 35 تا 40 درصد تخمین می‌زند (فوران،1388: 55). اگر جمعیت ایران را طبق گفته فوران بین 6 تا 10 میلیون نفر برآورد کنیم جمعیت شبانکاره حدودا بین 2 میلیون‌و400 تا 4میلیون بوده است. در واقع یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های اقتصادی شبانکارگی، تامین نیازهای اساسی از طریق چراندن رمه‌ها بود و قسمت عمده‌ای از تولیدات دامی به آنان اختصاص داشت. به‌طور کلی ابزارهای اساسی تولید جماعت چادر نشین را انواع و اقسام دام و مراتعی تشکیل می‌داد که دام‌ها در آن به چرا می‌پرداختند. دام برای جامعه، اقلام مورد نیاز همچون غذا، پوشاک و وسایل حمل و نقل را فراهم می‌کرد. چراگاه‌هایی که طوایف مختلف مشترکا برای تغذیه دام‌ها از آن استفاده می‌کردند با مرزبندی‌های معینی در بین آنها مشخص می‌گردید. دام‌ها جزو اموال خصوصی خانواده‌های گسترده بود و فرآورده‌های دامی نیز به خودشان تعلق داشت (فوران،1388: 53 (منبع روزنامه دنیای اقتصادی)

همانگونه که مشاهده می شود قابلیت های دامپروری در ایران ریشه دیرینه ای دارد که مبتنی بر پرورش نشخوارکنندگان بوده است.. حال با شرایط فعلی کشور از نظر خشکسالی و واردات نهاده های دامی از طریق ارز نفتی، بنظر می رسد بایستی تغییراتی در فرهنگ غذایی کشور اتخاذ گردد. به دیگر سخن راه حل دوم این است که همه اندیشمندان، رسانه ها، محققین حوزه کشاورزی و صنایع غذایی ، فرهنگ عامه و همه و همه، روی این موضوع هم اندیشی کنیم که فرهنگ غذایی فعلی ما ایرانیان چقدر با توانایی های اقتصادی کشور همسو است؟ خیلی ایده آلیست نمی خواهیم به موضوع نگاه کنیم ولی می خواهیم کاری کنیم که عادت کنیم غذایی را مصرف کنیم که با خصوصیات کشاورزی سرزمین ما سازگاری بیشتری دارد. ارز حاصل از فروش نفت بجای صرف شدن جهت واردات بمنظور تولید ناکارآمد محصولات مرغ صنعتی بایستی به سمت حمایت از بخش پرورش دام های نشخوار کننده اختصاص یابد که سازگاری بیشتری با فرهنگ اکولوژیکی کشور دارد. با توجه به تنوع ژنتیکی ارزشمند در دامهای نشخوارکننده، این پتانسیل وجود دارد که از ویژگی های مطلوب دام های بومی از قبیل مقاومت به بیماری ها و سازگاری با محیط در جهت تامین نیاز های پروتئینی جامعه بهره برداری شود. قبول داریم که از نظر سلامتی مصرف گوشت مرغ مزایایی دارد مثلا بلحاظ کلسترول پایین تر، سهل الهضم بودن و عدم انتقال بیماری های مشترک بین انسان و دام بهتر از گوشت قرمز است ولی به این نکته توجه کنیم که با شرایط فعلی، ترویج مصرف محصولات مرغ صنعتی، هدر دادن منابع محدود ارز های نفتی است. سرمایه گذاری بیشتر در بخش پرورش طیور مخاطراتی نیز دارد که مشکلات آنفلوآنزای مرغی را اخیرا شاهد بودیم. چنانکه در طی 60سال گذشته ذایقه ما از مصرف غذاهای ایرانی و بومی به طرف مصرف گوشت مرغ صنعتی تغییر پیدا کرده است لازم است این روند اصلاح شود و "فرهنگ  غذایی بومی سنتی"  که عمدتا مبتنی بر غذاهای با منشا گیاهی و به نسبت کمتر پروتئین حیوانی است رواج یابد. مردم شناسان و محققین باید اعلام نظر کنند که چند درصد از غذای ایرانی ها، از انواع غذاهای  " بومی " (مبتنی تولیدات کشاورزی بومی از قبیل غذاها و آش های محلی و ....) به طرف مصرف غذا های " وارداتی وابسته به نفت" ( از قبیل مرغ سوخاری،گریل و ... ) تغییر یافته است؟ این تغییر به صلاح اقتصاد کشور و همگام با توانایی های کشاورزی کشور نبوده است. اگر برای یک کشتی حامل نهاده های دامی وارداتی به کشور مشکلی پیش آید تاثیر سوئ آن در صنعت مرغداری کشور بلافاصله مشهود می گردد.  در واقع "غذاهای وارداتی وابسته به نفت "، بصورت غیر مستقیم ارز نفتی زیادی را بابت واردات نهاده های دامی مصروف می دارند که جهت پرورش مرغ صنعتی مورد نیاز است. ولی آسیب پذیری بخش پرورش نشخوارکنندگان از چنین مواردی کمتر است. وظیفه رسانه های جمعی است که بر این کار مهم همت ورزند.

 

 

منابع :

·          روزنامه دنیای اقتصادی شماره 3398: http://www.donya-e-qtesad.com/news/854487/#ixzz3PFESiFVq

·         افسانه سیزیف و بحران مرغداری در ایران نوشته دکتر مرادعلی زهری در مجله صنعت مرغداری شماره 40 - دکتر مراد علی زهری، استاد پیشکسوت دانشکده دامپزشکی در دهه هفتاد در مجله صنعت مرغداری (شماره 40 ) مقاله ای چاپ کردند بنام "افسانه سیزیف و بحران مرغداری در ایران". در این مقاله موضوع بحران صنعت مرغداری بخوبی تحلیل شده است. ایشان 25 سال پیش در این مقاله پیشنهاداتی ارایه کردند که اگر مورد توجه قرار می گرفت شاید امروز بخشی از مشکلات صنعت مرغداری حل شده بود.